Gulperi In Persian سریال ترکی گلپری
A woman struggles to fulfill her dreams in the face of a tyrannical family determined to control her every step, battling alone to win the hearts of her children turned against her and carve out the loving life she craves.
In a world dominated by men, Gulperi's father forces her to surrender her dreams of education and first love, Kadir. Hopes of salvation come with her suitor, Eyup, and they flee to his family home. There too, she will face hostility, as they build a life together with their three children.
Tragedy strikes when Eyup dies on a trip to Syria. Forced to live in his family's home, Gulperi stands alone against her in-laws, who try to turn her children against her. An attempt by Eyup's brother to rape her ends with her wounding him badly. Gulperi is sentenced to prison..

سریال ترکی گلپری با بهترین دوبله فارسی - ورژن طولانی - قسمت ۳

سریال ترکی گلپری با بهترین دوبله فارسی - ورژن طولانی - قسمت ۲

سریال ترکی گلپری با بهترین دوبله فارسی - ورژن طولانی - قسمت ۱

شیما پول بیشتری برای طلاق میخواد

گلپری میفهمه جان گم شده

گلپری از کارش اخراج شد

قدیر به گلپری میگه شیما میخواد تو رو از من دور کنه

مامان ایوب، گلپری رو مقصر گم شدن پسرش میدونه

گلپری دنبال ایوب میگرده

داداش ایوب میخواد به گلپری تجاوز کنه

بدریه به گوکان میگه ما داریم از استانبول میریم

بچه ها از قدیر و گلپری میخوان با هم باشن

آرتمیس از باباش میخواد به گلپری زنگ بزنه

محمد حرف دلشو به بدریه میگه

شیما به ایوب میگه چه بلاهایی سر بچه هاش اومده

حسن رو تخت بیمارستان یهو حالش بد میشه

حسن به آرتیمس میگه منو سیلین از همدیگه خوشمون میاد

گلپری نمیخواد بچه هاش ناراحت بشن

گلپری به یعقوب میگه تو یکی دیگه حرف نزن

قدیر به آرتمیس میگه حسن توو بیمارستانه

دادگاه حسن رو آزاد میکنه

آرتمیس به ملاقات حسن میره

آرتمیس از مامانش میخواد تو دادگاه به همه چی اعتراف کنه

گلپری به قدیر میگه مگه قرار نبود ناراحتم نکنی

حسن فهمید شیما اونو لو داده

حسن به آرتمیس میگه نیاز نیست حتما همو ببینیم تا عشقمون رو ابراز کنیم

گوکان به حسن میگه سیلین رو برگردون

گلپری ازینکه حسن افتاده پشت میله های زندان خیلی ناراحته

پلیس حسن رو دستگیر کرده

آرتمیس فهمیده مامانش حسن رو انداخته زندان