Sizdah13(داستان های ترسناک)
سلام رفقا
کانال دوممون رو حمایت کنید
داستان ترسناک طنطل جن نخلستان های جنوب : شب اول نگهبانی تو نخلستون موجودی قد بلند رخ نشون داد !
داستان ترسناک ارسالی دیو جن : موجودی از دود و آتش که هیچ دعانویسی حریفش نبود اما ....
داستان ترسناک جن دوال پا موجود اهریمنی (ارسالی): جانوری عجیب و شیطانی که بلای جان کشاورز شد!
داستان ترسناک ارسالی جنگیری در روستای لیقوان : مواجه شاگرد ماورا با جنی در باغچه ی لیقوان !
داستان ترسناک همسفرگی راننده و جن صحرا : بعد از خوردن غذا متوجه شدم که چوپان ها ....
داستان ترسناک ارسالی جن های موروثی : چگونه اجنه با ما ارتباط گرفتن !
داستان ترسناک راننده ون در عزای اجنه : قبرستونی که از چشم ما پنهان است اما وجود دارد !
داستان ترسناک ارسالی شاگردی در نزد استاد ماورا : متوجه شدم همکارم دچار سیاهی شده و ...
داستان ترسناک چوپان و امانت جن : یک شب از آغول صدایی شنیدم و ...
داستان ترسناک پادگان جنی پرندک (ارسالی) : میگفتن این آسایشگاه جن داره !
داستان های ترسناک شما : چشم ماورایی دایی غلامرضا و طلسم های فامیلی !
داستان ترسناک قدم نحس (ارسالی) : از وقتی اون امانتی رو توی انباری چال کردیم اومدن !
داستان ترسناک گردن آویز جنی (ارسالی): ماجرای پسری که از نوزادی اون ها رو میبینه !
داستان ترسناک میراث میرزا علی اصغر : پیرمردی در روستاهای کرمان که طلسم شکن بود!
داستان ترسناک چوپان مرموز و راننده مینی بوس : توی راه دیدمش فهمیدم وسط گله اش چیزای دیگه ای هستن !
داستان ترسناک ارسالی راز پیرمرد فال گیر و اجنه : فکر میکردم یه آدم معمولیه اما ...
داستان ترسناک چشمه پریون (ارسال از شما) : چشمه ای که مسکن موجوداتی خطرناک و زیبا بود !
داستان ترسناک مسافر خانه جن شیراز : سال ها پیش پا به مسافرخانه ای در محله آستانه گذاشتم ...
داستان ترسناک جنی در آغول روستا : جن خونخورا که هیچ حرز و حصاری جلودارش نبود ! (ارسالی)
داستان ترسناک ارسالی جنی در چاه خانه کلنگی شیراز : از بی پولی اونجا رو گرفتیم ...
داستان ترسناک راننده ماک در صحرای مردآزما و ام صبیان : وارد جاده ای شدم که از مسکن اجنه رد میشد !
داستان ترسناک شجره عهد و موکلین هندی (ارسالی ) : جدم از تاجری هندی کوزه ای گرفته بود که ...
دو داستان ترسناک تنها در کارگاه و حمام قدیمی کرمان (ارسالی)
داستان ترسناکمحفل زیرزمینی : راز فرقه مخوف کارخونه ی متروک !
داستان ترسناک موکلین سید و آشپز شرکت نفت (ارسالی از شما)
داستان ترسناک جن انگشتر : ماجرای سربازی که از بازار خاش انگشتر دسته دوم خرید!
داستان ترسناک در آرزوی موکل جنی : توی زیرزمینه خونه به چله نشست !
داستان ترسناک خواب های یک تسخیر شده !
داستان ترسناک محفل های شبانه در میراث جنی ! : ماجرای خونه ای که زندگیم رو عوض کرد!
.داستان ترسناک عمارین کافر : اول از اینکه خونه ای با اون قیمت اجاره کردیم خوشحال شدم اما...