داستان های واقعی تلخ وشیرین فارسی با ساعت صفر
به جذابترین💥 کانال داستان های واقعی تلخ و شیرین فارسی خوش آمدید👋
درکانال ساعت صفر قراره به داستان های واقعی و آموزنده سرگذشت افرادبپردازیم تا شما هم بتوانید در مواقع مشابه بهترین تصمیم رو بگیرید
.داستان ها از سرگذشت عزیزانیست که سال ها نتوانسته اند آن را بیان کنند و این فضا برای آنها ایجاد شد تا بتوانند تجربیات تلخ خود را برای شما بازگو کنند پس حتما شنونده این داستان ها باشید تا شاید از اتفاق های تلخ از این دست،در زندگیتان دوری کنید .
(شاید برای شما هم اتفاق بیفتد⚠️ )
در این داستان ها برای حفظ حریم شخصی از اسامی غیر واقعی استفاده شده است.
اگر تمایل دارید که داستان زندگیتون در کانال ما روایت بشه،می تونید به آدرس تلگرام که در زیر گذاشته شده ،پیام ارسال کنید.
ارتباط با ما :👇
[email protected]
❤️ اگربه اینگونه داستانهاعلاقه مندهستیدلطفادرکانال👍عضوشده وزنگوله 🔔 روهم فعال کنیدتاازجدیدترین داستان های ماباخبرشوید.
امیدوارم شبهای آرام وزیباودلنشینی راباداستان های واقعی فارسی برایتان به ارمغان آوریم،ممنون که با ساعت صفر همراه هستید.
#داستان_واقعی
#پادکست
#داستان
#داستان_زندگی
داستان واقعی فارسی :خدمتکار خان بودم.تا دید تو عمارت تنهام نزدیکم میشد...انقدر خوب بود که عاشق شدم..
داستان واقعی فارسی :تو تاکسی نشسته بودم که...شوهرم ازم میخواست جوری بهش نزدیک بشم که...
داستان واقعی فارسی:خدمتکار خونمون از شوهرم خوشش میومد...برام نقشه کشیدن و بچمم ازم گرفت.
داستان واقعی فارسی:صابکارم پیرمردی بود که به هیچ وجه از...سیر نمیشد،ماجرا وقتی شروع شد که پسرشم...
داستان واقعی فارسی :روز عقدم اومدم تو راهرو ببینم صدای چیه..مرد همسایه...چیزی که نباید اتفاق افتاد
داستان واقعی فارسی :دختر خیاط زیبایی بودم،با شوهرم به مهمونی عجیبی دعوت شدیم...وسط مهمونی گم شدم
داستان واقعی فارسی: عشق ممنوع ایرانی - چشم باز کردم وسط ویلای لوکس، کابوس تازه شروع شده بود
داستان واقعی فارسی:زیباییاش مثل زهر بود… ملاقات با اون، شروعِ کابوس واقعیِ زندگیم...
داستان واقعی فارسی:وقتی فهمید زیر چادر مشکیم چی پنهان شده… همهچیز تغییر کرد!حیرت میکنی اگه بشنوی!!
داستان واقعی فارسی:بینهایت حیرت انگیز....تو کمدم کسی پنهان شده...سالها پیش بهش...با دیدنش از هوش...
باور نکردنیه 🔥 دختر مذهبی بودم که با نقشه زن بابام به هر...زگی کشیده شدم... + داستان واقعی فارسی
💥 باور نمی کنید برای شهوت با بیهوشی منو کشوند به ... + داستان واقعی فارسی
داستان واقعی فارسی: باورنمی کنید شب عروسیم باید زایمان میکردم...
داستان واقعی فارسی: وقتی توی اون حال دیدمش با خودم گفتم دیگه از این بد تر هم مگه میشه؟؟!!…
داستان واقعی فارسی:زنم و گم کرده بودم برای دزدی جایی رفته بودم که...داد میزد و ... اتفاقی افتاد که
داستان واقعی فارسی: شب حجله شد و دیدم همون مرد طلا فروش داره منو...
داستان واقعی فارسی:خاله نامردم خودشو چسبود به بابام،یه شب که بابام خونه نبود اتفاقی افتاد که...
داستان واقعی فارسی:فکر نمیکردم که مارو تو اون وضع بگیرن،با شنیدنش داغ میشی🔥خواهرشوهرم اذیت میکرد منم
داستان واقعی فارسی:سه هفته بود که باهم عروسی کرده بودیم اما شوهرم بهم نزدیک نمیشد تا اینکه...
داستان واقعی فارسی:پسر عموم عاشقم بود،دوست پسرم کاری باهام کرد که جلوش آبروم رفت.رازمو فهمید میخواست
داستان واقعی فارسی:جرئت شنیدنشو نداری💥نوزادمو خونه تنها گذاشتم برگشتم و پلیس وحشت زده تو خونه دیدم..
داستان واقعی فارسی:🔥وقتی دید از سر کار اومدم،اومد جلو و بهم گفت خاله، شوهرت نیست.من ماساژ بلدم...
داستان واقعی فارسی:با شنیدنش برق از کله ات میپره🫢مگه میشه آخه؟دو تا مرد هم سن بابام میخواستن بهم...
داستان واقعی فارسی:بعد از اعتیاد بابا،مردی اومد که فکر کردم فرشته نجاته اما هر روز به من و مامانم...
داستان واقعی فارسی:تازه دانشجو شده بودم تو دانشگاه عاشق پسری شدم،فهمیدم تمایلاتی داره...باورت نمیشه!
داستان واقعی فارسی:شوهرم فقط ماهی یکبار منو می...تا اینکه با دیدن فیلم عروسیم!
داستان واقعی فارسی:روز تعیین جنسیت نوزادم بود که یهو سر رسید...شوهرم وقتی فهمید طلاقم داد ولی من...
داستان واقعی فارسی:یه داستان داغ و هات🔥: توی یه کوچه خلوت دختر خوشگل دوستمو گیر آوردم و ...
داستان واقعی فارسی: تو کافه چشماشو دیدم🔥، نقشه ام نگرفت ولی به زنم حسابی خوش گذشت...
داستان واقعی فارسی: 🔥با شنیدنش قراره داغ بشی: تو اتاقم تنها لباس میپوشیدم که یهو پسر عمه ام...