رادیو صدا داستانی

داستان واقعی:پشت پرده زندگی پولدارهای بیمار...#داستان #پادکست

داستان واقعی:سمانه/پزشک معروف شهربودم شوهرم زنگ زد با فریاد گفت همین الان بیا دادسرا #داستان#پادکست

داستان واقعی:سوسن/ مو به تنت سیخ میشه خانما آقایون شنیدنش واجبه...#داستان#پادکست#padcast

داستان واقعی:رها،نوید/با آرامش منتظر شوهرم بودم که خبر دادن زنش داره میزاد..🤯#داستان#پادکست#padcast

داستان واقعی:کیانوش،گندم/دختر بی سر زبونی که بخت و اقبال بلندش اونو به قصر رسوند...#داستان#پادکست

داستان واقعی:نرگس/داستان ارسالی شوهرم بخاطر دختر جوون ترگل ورگل ولم کرد اما... شنیدنش واجبه#داستان

داستان واقعی:پریسا/خواهر حسودم با یه پیام زندگیمو نابود کرد...#داستان#پادکست#رادیوصدا#عاشقانه

داستان واقعی:سهیلا/عکس زن و مردی رو دیدم که سرنوشتمو زیرو رو...#داستان#پادکست#داستان_فارسی

داستان واقعی:رعنا/جاریمو شوهرم گم شدن...#داستان #پادکست #داستان_واقعی #رادیوصدا#داستان_فارسی

داستان واقعی:مهراب/مجلس ختم برام گرفتن در حالیکه داشتم نگاشون میکردم#داستان#پادکست#padcast#رادیوصدا

داستان واقعی:رضا/زن مرموزی که چیز عجیبی بهم داد و سرنوشتمو زیرورو...#داستان#پادکست#رادیوصدا#عاشقانه

داستان واقعی:گلناز/شوهرم غیب شد چند سال بعد پاکتی ازش بدستم رسید که ارثیه...#داستان#داستان_واقعی

داستان واقعی:گلچهره/جایی رفتم که حتی جن هم تحمل نمیکرد چون...#داستان#پادکست#داستان_واقعی #رادیوصدا

داستان واقعی:نگار/پدرومادرمو از دست دادم و ارث کلانی بهم رسید اما روز عقدم راز زندگیمو فهمیدم..

داستان واقعی:آنا/دختر یتیم روستایی که پزشک معروف رو رد میکنه چون...#داستان #پادکست #عاشقانه

داستان واقعی:هانا/به شوهرم گفتم بی عرضه اونم کاری کرد که تقاص عجیبی...#داستان#پادکست#رادیوصدا#love

داستان واقعی:بهادر/زنم توو باکس زباله پیدا شد و خودم پزشکش شدم رازمخوفی دربارش فهمیدم#داستان#پادکست

داستان واقعی:مهسا،نیما/دخترای فامیل حسرت شوهرمو میخوردن نمیدونستن که من هر شب#داستان#پادکست#عاشقانه

داستان واقعی:شکوفه/شوهرم پنج شنبه شبا ناپدید می‌شد و روز بعد تا لنگ ظهر میخابید...#داستان#پادکست

داستان واقعی:الیکا/دختر بیریخت ومنزوی بودم که بخاطر شرط بابام فرار کردم امابه آدرسی رفتم که سرنوشتمو

داستان واقعی:احسان/بخاطر زنم پدرمو مث زباله از خونه پرت کردم بیرون...#داستان#داستان_فارسی #رادیوصدا

داستان واقعی:حنانه/پسرخاله م رازی ازم فهمید که مجبور بودم هربار...#داستان#داستان_واقعی#رادیوصدا

داستان واقعی:مریم/دختر مجرد زشتی که ستاره بخت و اقبالش به مریخ رسید...#داستان_واقعی#پادکست

داستان واقعی:صبا/پدرم چیزی گفت که خواستگارم فرار کرد و ناپدید شد...بعد از فوتش بود که فهمیدم...

داستان واقعی:دنیا/به ترکیه فرار کردم تا فامیل مادرمو پیدا کنم اما اونجا فهمیدم من در حقیقت#داستان

داستان واقعی:بانو/رفیق چندساله بابامو توخونه کنارمادرم دیدم شوکزده شدم مادرم داشت بهش میگفت#داستان

داستان واقعی:ترنج/سایه مردی میومد و صبح همه جام کبو...#داستان #پادکست #داستان_واقعی

داستان واقعی:فریماه/دختر یتیم روستایی که از دست برادراش فرار می‌کنه اما توو دهن شیر میفته و سرنوشتش

داستان واقعی:آیلار/یتیم بودم از روستا فرار کردم رفتم خارج از کشور...10سال بعدخانم مهندس زیبایی بودم