آینهی عبرت
بسـیـار سفـر بـایـد تـا پختـه شـود خامی
صـوفـی نـشـود صـافـی تا در نکشد جامی
«حضرت سعدی»
سلام به کانال «آینهی عبرت» خوش آمدید.
من راوی داستانهای واقعی زندگی آدمهایی که در همین جامعه با چالشها، تصمیمها و سرنوشتهای گاه تلخ و گاه آموزنده روبهرو شدند، هستم.
امروزه با وجود فضای مجازی، نیاز به سفر بسیار برای پخته شدن نیست، کافیه کانال ما رو سابسکرایب کنی
در این کانال، ما روایتهایی واقعی از تجربههای تلخ، پرچالش و گاهی عجیب را با هدف عبرتآموزی و شناخت بهتر زندگی بازگو میکنیم. این داستانها میتوانند برای هر کسی پیش بیایند، اما با شنیدن تجربهی دیگران، میتوانیم تصمیمهای آگاهانهتری بگیریم.
🔹 تمامی داستانها واقعی هستند. تنها نامها برای حفظ حریم خصوصی افراد تغییر داده شدهاند.
🔹 شما هم اگر تجربهای دارید که میتواند درسی برای دیگران باشد، میتوانید آن را از طریق آیدی تلگرام برای ما بفرستید.
🔹 هدف ما، آگاهیبخشی، همدلی، و کمک به انتخابهای بهتر در بزنگاههای زندگی است.
با ما همراه باشید، کانال را سابسکرایب کنید و نظرتان را زیر هر ویدیو بنویسید.
داستان واقعی : من زمخت بودم، سرد و بی احساس
داستان واقعی : یه اتفاق تلخ اما یه واکنش متفاوت 🥲
داستان واقعی : دختر دانشجوی کرجی، تو روشنترین ساعت روز گم شد! راز ناپدید شدن نغمه!
داستان واقعی عاشقانه : بعد ۱۰ سال دیدمش… ولی با شوهرش
داستان واقعی : وقتی نوشتههاش رو لابلای کتاب خوندم ندیده عاشقش شدم اما وقتی دیدمش همه چی عوض شد...
داستان واقعی : آزمون عشقی که فرهاد با دل قبولش کرد!
داستان واقعی : طعمهی نقشهی شوم رییس شدم، اما پایانش رو هیچکس حدس نمیزد
The Buried Secret That Destroyed a Dynasty
داستان واقعی : یک تماس اشتباه نزدیک بود زندگیمو نابود کنه!
داستان واقعی : وقتی که پدرم شکارچی عشقم شد
داستان واقعی : با یک نگاه عاشقش شدم و ازدواج کردیم اما مادرش نذاشت...
داستان واقعی : فرار از خانه و آغاز یک کابوس
داستان واقعی ارسالی : انتقام خاموش زندگی/ آنچه ناصر هرگز تصورش را نمیکرد
داستان واقعی : شباهت عجیب پسرم به صاحبکار زنم پرده از رازی برداشت
داستان واقعی : خیانت از نزدیکترین آدم زندگی....
داستان واقعی : سولماز دختری که بخاطر فقر و کمبود محبت تن به دوستی و راب.طه داد...
داستان واقعی ارسالی : عشقی که تموم جوونیمو سوزوند
داستان واقعی: مرگ مشکوک مهندس و راز پشت پردهی برگهای سفید...
داستان واقعی : ۶ ساعت تاریک، پشت پردهی یک فریب اینترنتی
داستان واقعی رها : اعتماد سادهلوحانهای که بهای سنگینی داشت
داستان واقعی : فرار دختر زیبای روستایی برای رسیدن به آرزوهاش
داستان واقعی و جالب : وقتی چیزی رو بهدست میاری… که دیگه نمیخوایش! 😢
داستان واقعی : تعمیرکار موبایلم وارد اطلاعات گوشیم شد و با زنم دوست شد آخرشم ازم شکایت کرد ...
داستان واقعی : فاصلهی کوتاه از اعتماد تا خیانت ...
داستان واقعی : شوهر بداخلاقم باعث شد عاشق دوستش بشم و از شوهرم طلاق بگیرم
عاشقش شدم... اما واسه نامزدش صندلی رزرو کردم!
داستان واقعی : یه وقتایی عشقتون واقعیه اما خدا نمیخواد...
داستانی جذاب و عبرت آموز از عشق دختر اشرافی
داستان واقعی : در اتاق باز شد، پدر مُرده برگشت
داستان واقعی : شوهری که از من کوچیکتر بود، عاشق خواهرم شد