داستان های ترسناک ارسالی از شما : خانه های تسخیر شده بروجرد و ارگ جنی زابل !
داستان ترسناک شبی که ماه کامل میشود : هربار شب چهاردم از اون جاده رد میشدم اتفاق می افتاد !
داستان ترسناک کافر : راز پیرمردی که از روستا طرد شده بود رو فهمیدم !
داستان ترسناک کمین جن در دره : برای پیدا کردن قارچ به دره ای رفتم ...
داستان ترسناک عهد برادری با جن مومن: جنی به ما ارث رسیده بود که ناگهان تغییر رفتار داد !
دو داستان ترسناک گنج جنگل بلوط و کلاه نمدی و حمام تسخیر شده (آرشیووووی)
داستان ترسناک خان زاده و اجنه کافر ده (ارسالی) : پدربزرگم به اون ها فحاشی میکرد تا خودشونو نشون بدن!
داستان ترسناک کوه بزکش : چوپان ماجراجویی که توسط جنیان اسیر شد !
داستان ترسناک تل آقوز : توی زندگیم دوبار جن وارد زندگیم شد !
داستان ترسناک پیر علوم غریبه : به ظاهر فقیر بود اما دنبال شاگردی میگشت تا ...
داستان ترسناک شیطان کوه و باغ جن زده : ورود جوانی چوپان به غاری که ...
داستان ترسناک موکل جادوی مرگ : مامور شدم تا شب طلسم مرگ رو پیدا کنم اما ...
داستان ترسناک موکل جادوی سیاه : توی کارخونه ی ماسه قدم میزدم که ...