داستان صوتی فائزه قسمت سوم از کتاب صوتی رویای شب

داستان صوتی فائزه قسمت سوم از کتاب صوتی رویای شب #کتاب_صوتی #audiobooks #nightdream

#کتاب_صوتی #رویای_شب #audiobooks #nightdream #داستانهای_فارسی #داستان_فارسی #داستان #داستان_صوتی #پادکست_فارسی #پادکست_صوتی #رمان_صوتی #رمان_عاشقانه #ایرانی #فارسی #فائزه #یوتیوب_فارسی #یوتیوب #کتاب_صوتی فارسی #کتاب_فارسی #کتاب #قسمت_سوم

داستان صوتی فائزه داستانی شنیدنی و جذاب (عاشقانه )

سرش رو تکون داد و گفت برو بیرون مادرم باهات کار داره چشمی گفت و تیز و فرز از اتاق بیرون رفت کاوه دستاشو تو جیبش فرو برد و گفت امشبو قصر در رفتی چون باید برم میتونی راحت بخوابی اما شبای دیگه خبری از این لطف نیست

شیر شده گفتم من بمیرمم همخواب تو نمیشم

اوهو چه غلطا ! اصلا چی باعث شده فکر کنی انقدری لایق میدونمت که با من باشی؟ دو دقیقه پیش زار میزدی کم مونده بود به دست و پام بیوفتی حالا واسم اولدوم بولدوم میکنی؟

سرم رو کج کردم و بدون اینکه نگاش کنم گفتم قصد کشتنمم بکنی التماس کسی مثل تو رو نمیکنم فکر کردی خدایی؟

جواب این زبون درازیات رو فردا شب عملی میدم دختر خان فعلا که خطر از سرم گذشته بود و شجاع شده بودم با نگاه عمیقی که بهم انداخت چند قدمی ازم دور شد اما مکث کرد و برگشتم سمتم و گفت یادم رفت اینو مامان گفت خوبیت نداره عروس تنها لباسش رو عوض کنه بذار بیام کمکت

تو دلم لعنتی بهش فرستادم و گفتم اینا خرافه است خودم میتونم لباسم رو در بیارم اون بیرون بهت احتیاج دارن نچی کرد و گفت تا من هستم تو چرا خودتو زحمت بدی ..........

یوتیوب    / @azoota