Banan, Aref Ghazvini, geryeh kon تصنیف گریه کن: بنان، خالقی، عارف
Автор: Dr Maziar Sadri
Загружено: 12 февр. 2011 г.
Просмотров: 108 111 просмотров
تصنیف گریه کن در مایه دشتی با شعر و آهنگی وزین از عارف قزوینی توسط استاد شاد روان روح الله خالقی تنظیم گردیده و با صدای آسمانی استاد غلام حسین بنان اجرا شده است. عارف قزوینی این تصنیف پر سوز را در سوگ کشته شدن کلنل محمد تقی خان پسیان ساخت و آنرا با لحنی بسیار سوزناک در سال ۱۳۰۱ در گرند هتل اجرا نمود. تاثیر این تصنیف بر عارف چنان بود که پس از آن کنسرت دادن دوری میگزید.
روح الله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ماجرای کنسرت عارف قزوینی را با قلم شیوای خود اینگونه شرح می دهند:"پرده عقب رفت و کنسرت با پیش درآمدی شروع شد. بعد نوبت آواز رسید. شکری که تارزن مورد علاقه عارف بود و ساز را بسیار دلچسب و شیرین می نواخت درآمد دشتی را آغاز کرد و عارف غزلی را که با این بیت شروع می شد با آواز جانسوزی بسرایید:
دل هیچگه ز جور تو دل ناگران نبود
بارگران عشق تو بر دل گران نبود
نوبت به تصنیف رسید و عارف ترانه معروفی را که بیاد دوست ناکامش محمد تقی خان پسیان ساخته بود به همراهی ارکستر بخواند این تصنیف که بهترین نمونه ساخته های عارف است با تاثری بی پایان خوانده شد که در دلها اثری عمیق داشت:
گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد
ناله ای که ناید ز نای دل اثر ندارد...
صوت موثر عارف و ناله های جانکاه آهنگ، از داستان ملتی غمزده که در راه آزادی کوشش ها کرده و به نتیجه نرسیده بود، حکایت ها می کرد. آنها که ازین حکایت باخبر و شریک این داستان بودند، بیشتر متاثر شدند و اشکی از دیده فشاندند، ولی آنان که از فداکاری دیگران استفاده کرده و به ناحق به مقامی که در خور آن نبودند رسیده بودند، به مثل معروف، بریش ناکامان خندیدند. عارف نیز مانند دوستی که به یادش تصنیف ساخته بود ناکام بود، با این تفاوت که یارش مرده زیر خاک خفته و شاعر زنده ای دلمرده و دوست از کف داده
من در آن زمان، هنوز فکرم به آنجا نمی رسید که علت واقعی تاثرات تصنیف ساز را دریابم، ولی همین قدر متوجه بودم که بیشتر تماشاچیان رازی نهفته در دل داشتند که بی آنکه فاش کنند وقتی به دوستان همداستان خود می رسیدند تنها با نگاهی از آن راز حکایت ها می گفتند همان رازی که در مقابل اغیار بر زبان نمی آید ولی در سینه های سوزان، آتشی فروزان برافروخته بود.
من نیز مانند دیگران با خاطری اندوهناک، تالار کنسرت را ترک کردم و دنبال پدر براه افتادم. در راه چون پدرم را خاموش و غمگین دیدم، دم فرو بستم ولی او خود به زبان آمد و گفت: این هم عارفی که از کودکی تصنیف هایش را می خواندی و شوق دیدارش را داشتی. گفتم چه تصنیف زیبایی خواند، باید آن را فرا گرفت. گفت با شکری آشنایم و از او خواهم آموخت؛ به تو هم یاد می دهم. سپس آهی کشید و گفت ولی افسوس! به چهره اش نگاه کردم اما چون خیابان تاریک بود، تنها شبهی از صورتش دیدم که آثار اندوهش هویدا نبود ولی آنقدر به او نگریستم تا دیدگانم به تاریکی خو گرفت و اثر یک غم پنهانی که از گذشته های اندوهناکی حکایت می کرد از قیافه اش خوانده می شد. گفتم چرا افسوس خوردید؟ گفت تصنیف های عارف را فراموش نکن؛ شاید دیگر مانند آنها نشنوی! گفتم عارف جوان است؛ از آوازش هم پیداست که دلی پرغوغا و ذوقی پرشور دارد. گفت آری اما خاطری افسرده زیرا ازین پس آنچه بر دلش بگذرد بر زبانش جاری نخواهد شد. گفتم چرا؟ تاملی کرد و گفت: شاید زبانش بسته شود! تعجبم بیشتر شد که چگونه چنین زبانی بسته می شود! با شگفتی گفتم: پدرجان چرا با من به زبانی سخن می گویید که نفهمم؟ گفت همه چیز را نمی توان گفت؛ اگر بعدها خواستی بفهمی تجسس می کنی و علت را در می یابی و اگر هم نخواستی درک کنی ، مانند بسیاری از مردم که عمری به نادانی می گذرانند به جستجو نخواهی رفت. گفتم چرا حالا نفهمم؟ گفت برای فهم این مطلب مقدماتی لازم است که تو هنوز آنها را نفهمیده ای.
به احترام گفته پدر سکوت کردم. اما سکوتی که حاکی از عدم رضایت بود...
"سرگذشت موسیقی شادروان استاد روح الله خالقی"
گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد
ناله ای که ناید ز نای دل اثر ندارد
هرکسی که نیست اهل دل، ز دل خبر ندارد
دل ز دست غم مفر ندارد
دیده غیر اشک تر ندارد
این محرم و صفر ندارد
این محرم و صفر ندارد
گر زنیم چاک
جیب جان چه باک
مرد جز هلاک
هیچ چاره ی دگر ندارد
زندگی دگر ثمر ندارد

Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео mp4
-
Информация по загрузке: