ضحاک ماردوش؛ اهریمنی که بر تخت پادشاهی ایران نشست

📌 کپشن :

او پادشاه نبود، کابوسی بود برای ایران…
ضحاک، همان کسی که دو مار سیاه بر دوش داشت و خون جوانان را خوراک آنان می‌کرد.
اما آیا سرنوشت او جز سقوط می‌توانست باشد؟


---

📝 اطلاعات تکمیلی:

ضحاک کیست؟

ضحاک یا اَژدهاک، شخصیتی اهریمنی در اساطیر ایران است که در شاهنامه فردوسی به‌عنوان شاهی ستمگر و خون‌ریز معرفی می‌شود. او به جای دادگری، ایران را در بند تاریکی فرو برد.

ماردوش شدن ضحاک

بر اساس روایت‌ها، ضحاک با فریب اهریمن تسلیم شد. اهریمن شانه‌های او را بوسید و دو مار از آن رویید. این مارها باید هر روز با مغز جوانان ایرانی تغذیه می‌شدند؛ و همین آغاز کابوس مردم ایران بود.

سلطنت سیاه

ضحاک پس از کنار زدن جمشید، بر تخت پادشاهی نشست.

دوران او دوران ستم، خونریزی و مرگ بود.

هزار سال بر ایران فرمان راند و هر روز خون جوانان ریخته می‌شد.


قیام کاوه آهنگر

ستم ضحاک سرانجام مردم را به قیام کشاند. کاوه آهنگر با درفش چرمین خود (که بعدها به درفش کاویانی تبدیل شد) مردم را گرد آورد و علیه ضحاک شوراند.

شکست ضحاک

ضحاک سرانجام به دست فریدون شکست خورد و در کوه دماوند به بند کشیده شد؛ جایی که روایت‌ها می‌گویند هنوز در زنجیر است و انتظار روز رهایی را می‌کشد.


---

✅ نتیجه‌گیری:

ضحاک ماردوش نماد ستمگری، خیانت و تاریکی در فرهنگ ایرانی است. اما پایان او نشان می‌دهد که هیچ ظلمی پایدار نیست و همیشه روشنایی و دادگری بر تاریکی پیروز خواهد شد.


---

📚 منابع:

فردوسی، شاهنامه

بندهش (متون پهلوی)

مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران

ژاله آموزگار، اسطوره‌های ایرانی