Популярное

Музыка Кино и Анимация Автомобили Животные Спорт Путешествия Игры Юмор

Интересные видео

2025 Сериалы Трейлеры Новости Как сделать Видеоуроки Diy своими руками

Топ запросов

смотреть а4 schoolboy runaway турецкий сериал смотреть мультфильмы эдисон
dTub
Скачать

هابیل،نام اولین بی‌گناهی که قربانی حسادت شد…به‌عنوان نشانه‌ای از پاکی باقی ماند.

Автор: کتاب باز

Загружено: 2025-11-29

Просмотров: 26

Описание:

پیش از آنکه تمدن‌ها ساخته شوند…
پیش از آن‌که انسان نامی برای خودش انتخاب کند…
وقتی کوه‌ها هنوز جوان بودند و صدای رودخانه‌ها تنها موسیقی زمین بود، انسان تازه راه رفتن بر خاک را آموخته بود.
در آن روزگار، هنوز هیچ کتابی نوشته نشده بود، هیچ شهری ساخته نشده بود و هیچ مرزی روی زمین نبود.
اما در سادگی آن روزها، تاریکی و روشنایی همچنان در دل انسان‌ها جریان داشت.
همان‌طور که نور در خورشید و سایه در شب وجود دارد، در قلب انسان نیز عشق و نفرت، مهربانی و خشم، امید و حسادت وجود داشت.
و گاهی، همین احساسات خام و شکل‌نیافته، سرنوشت جهان را تغییر می‌دادند.
این داستان، اولین تراژدی بشر است…
اولین اشک، اولین خشم، اولین خون…
و اولین درسی که انسان از قلب خودش گرفت.

داستان دو برادر…
دو مسافر مسیر انسانیت: هابیل و قابیل
در روزگاری که انسان و طبیعت یک چیز بودند، آدم و خانواده‌اش در کنار دشت‌ها و کوه‌هایی زندگی می‌کردند که بوی باران می‌دادند.
زمین سخاوتمند بود؛ هرچند بی‌رحمی‌هایش را هم داشت.
حیوانات آزادانه می‌چریدند و آسمان، در طول شب مثل کتابی پر از راز بالای سر انسان می‌درخشید.

آدم و حوا دو پسر داشتند:
هابیل، جوانی مهربان و آرام، که دلش با آواز گوسفندان گره خورده بود.
و قابیل، مردی قوی و سختکوش، که هر روز زمین را شخم می‌زد و با دستانش زندگی را از خاک بیرون می‌کشید.

هر دو در کنار هم بزرگ شدند.
زیر یک آسمان، با یک پدر و مادر، در یک خانه.
اما از همان آغاز، روح‌هایشان رنگی متفاوت داشت.

هابیل همیشه با آرامش حرف می‌زد، با لبخند زندگی می‌کرد، و با طبیعت به زبان خودش حرف می‌زد.
قابیل اما از همان نوجوانی در دلش جنگی کوچک داشت؛ احساسی از رقابت و تلاش برای ثابت کردن خودش.

و این دو مسیر…
سرانجام به نقطه‌ای رسیدند که جهان را برای همیشه تغییر داد.

سالی رسید که آن‌ها باید بخشی از بهترین داشته‌هایشان را به درگاه خدا تقدیم می‌کردند.
رسمی که برای شکرگزاری بود؛ نه از ترس، بلکه نشانه‌ای از عشق و صداقت انسان.

قابیل با دستان پینه‌بسته‌اش بهترین محصولاتش را جمع کرد.
دانه‌ها را که در زیر نور خورشید می‌درخشیدند، داخل سبد گذاشت.
اما در دلش… چیزی می‌جوشید.
حسی شبیه غرور، یا شاید توقع.

هابیل اما چیزی را انتخاب کرد که به آن دلبسته بود:
یک بره‌ی سفید، سالم و زیبا.
چیزی که اگر از او می‌گرفتند، دلش می‌سوخت… و همین صداقت بود.

شب قربانی فرا رسید.
خانواده کنار هم ایستادند.
باد آرام دشت را نوازش می‌کرد.
شعله‌ای از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را پذیرفت.

اما قربانی قابیل…
بی‌حرکت باقی ماند.
هیچ نشانه‌ای، هیچ آتشی، هیچ قبولی.

سکوت سنگینی بین دو برادر افتاد.
هابیل سرش را پایین انداخت، و قابیل…
با دلی شکسته و چشمانی شعله‌ور ایستاده بود.

در دلش گفت:
«مگر من کمتر از او زحمت کشیده‌ام؟»

این سؤال، که تنها یک زمزمه بود…
کم‌کم تبدیل به آتش شد.



قابیل از آن شب به بعد دیگر همان آدم قبلی نبود.
کم‌حرف شد.
در نگاهش چیزی خاموش شد و چیزی دیگر شعله گرفت.

هر بار که هابیل را می‌دید، صدایی در ذهنش می‌گفت:
«او بهتر از توست… او برگزیده‌تر است.»

و این زمزمه، مثل قطره‌ای که به سنگ ضربه می‌زند، روزبه‌روز او را فرسوده‌تر کرد.

یک روز هابیل نزدیکش آمد.
با همان لبخند همیشگی گفت:

– برادر، تو سختکارترینی که می‌شناسم. اگر دل تو پاک باشد، خدا قربانی‌ات را هم می‌پذیرد.

اما قابیل لبخند را ندید.
فقط شنید که انگار دارد او را نصیحت می‌کند… و این دلش را بیشتر آتش زد.


روزی فرا رسید که قابیل با صدایی آرام و خطرناک گفت:

– هابیل… بیا با من.
می‌خواهم با تو حرف بزنم. بیا تا دشت برویم.

و هابیل، شاید از روی سادگی و اعتماد، همراه او رفت.

دو برادر از دشت گذشتند، از میان علف‌ها، تا به جایی رسیدند که زمین آرام بود و هیچ جنبنده‌ای جز باد میان علف‌ها حرکت نمی‌کرد.

هابیل ایستاد و گفت:

– برادر… چرا چنین سنگین شده‌ای؟ دل تو همیشه روشن بود.

قابیل نفس عمیقی کشید…
دستش را روی چوبی گذاشت…
و دنیا برای لحظه‌ای ایستاد.

– تو همیشه جلوی منی… همیشه بهتر… همیشه محبوب‌تر…

هابیل قدمی نزدیک شد:

– قابیل، من دشمن تو نیستم. ما برادر—

اما جمله هابیل هیچ‌وقت تمام نشد.

ضربه‌ای محکم فرود آمد.
زمین لرزید.
و انسان… برای اولین بار شاهد خون شد.

باد سکوت کرد.
پرندگان ساکت شدند.
جهان برای نخستین بار فهمید که انسان چه قدرتی دارد…
قدرت ساختن، و قدرت نابود کردن.


قابیل کنار جسد خم شد.
چشمانش باز بود و دستانش لرزان.

او فکر می‌کرد حسادتش در همان لحظه خاموش می‌شود…
اما تازه آغاز شده بود.

گریه‌اش بلند شد؛ گریه‌ای از جنس پشیمانی و وحشت.
او نه تنها برادرش، بلکه بخشی از خودش را از دست داده بود.

خواست او را دفن کند، اما نمی‌دانست چگونه.
انسان تا آن روز مرگ را این‌گونه ندیده بود.

در همین زمان، دو کلاغ از راه رسیدند.
یکی مرده بود، دیگری با نوکش زمین را کند، گودالی ساخت و کلاغ مرده را در آن گذاشت و با خاک پوشاند.

قابیل فهمید…
انگار خداوند از طریق طبیعت به او آموخت که چطور احترام مرده را نگه دارد.

با دستان لرزان خاک را کنار زد، گوری ساخت و هابیل را در آن گذاشت.
خاک را روی او ریخت و همان‌جا نشست.
خورشید غروب کرد، اما قابیل تکان نخورد.

در دلش زمزمه کرد:

«من چه کردم؟»


قابیل خانه را ترک کرد.
راهی بیابان‌ها شد.
سرگردان، پر از پشیمانی، پر از تنهایی.

و سرنوشت، نام او را به‌عنوان اولین قاتل تاریخ ثبت کرد.

اما نام هابیل…
نام اولین بی‌گناهی که قربانی حسادت شد…
به‌عنوان نشانه‌ای از پاکی باقی ماند.

و انسان هزاران سال بعد هنوز از این دو برادر درس می‌گیرد:

گاهی دشمنِ ما در بیرون نیست…
درون ماست.
در قلب‌هایی که اگر مراقبشان نباشیم، می‌توانند به چاهی تاریک تبدیل شوند.

این داستان، اولین هشدار تاریخ بود؛
هشداری که می‌گوید:

از سایه‌های درونت غافل نشو…
ک جهان، از یک سایه کوچک آغاز شد.

هابیل،نام اولین بی‌گناهی که قربانی حسادت شد…به‌عنوان نشانه‌ای از پاکی باقی ماند.

Поделиться в:

Доступные форматы для скачивания:

Скачать видео mp4

  • Информация по загрузке:

Скачать аудио mp3

Похожие видео

‏‏‏۲۴ با فرداد فرحزاد: آمادگی برای جنگ در ایران همزمان با اذعان خامنه‌ای به تنگدستی

‏‏‏۲۴ با فرداد فرحزاد: آمادگی برای جنگ در ایران همزمان با اذعان خامنه‌ای به تنگدستی

تیتراول با نیوشا صارمی: اختصاصی با کاترین شکدم: از همنشینی با خامنه‌ای تا زینب سلیمانی

تیتراول با نیوشا صارمی: اختصاصی با کاترین شکدم: از همنشینی با خامنه‌ای تا زینب سلیمانی

Готовятся ли Иран и Йемен к крупному государственному перевороту в ОАЭ?

Готовятся ли Иран и Йемен к крупному государственному перевороту в ОАЭ?

Czy Putin chce pokoju? Kulisy decyzji na Kremlu | prof. Hieronim Grala | ŻEBY WIEDZIEĆ #9

Czy Putin chce pokoju? Kulisy decyzji na Kremlu | prof. Hieronim Grala | ŻEBY WIEDZIEĆ #9

بازاری که شاهد یک معجزه بود،داستان بهلول و زن گلیم فروش

بازاری که شاهد یک معجزه بود،داستان بهلول و زن گلیم فروش

Dzisiaj Informacje Telewizja Republika 17.12.2025 | TV Republika

Dzisiaj Informacje Telewizja Republika 17.12.2025 | TV Republika

FlyWire Town Hall

FlyWire Town Hall

Przestań jeść takie JAJKA – robisz sobie krzywdę!

Przestań jeść takie JAJKA – robisz sobie krzywdę!

DUDA: NAWROCKI WEJDZIE TAM, GDZIE NIE WPUSZCZĄ TUSKA

DUDA: NAWROCKI WEJDZIE TAM, GDZIE NIE WPUSZCZĄ TUSKA

Просыпаетесь между 3 и 5 утра? Сделайте ЭТИ 5 вещей | Еврейская Мудрость

Просыпаетесь между 3 и 5 утра? Сделайте ЭТИ 5 вещей | Еврейская Мудрость

خبر فوری: احمدی نژاد طوفان به پا کرده!

خبر فوری: احمدی نژاد طوفان به پا کرده!

کانون خبر خوش | قسمت هجدهم | شبکه محبت

کانون خبر خوش | قسمت هجدهم | شبکه محبت

وقتی موش ها علیه گربه متحد شدند،داستان موش و گربه عبید زاکانی

وقتی موش ها علیه گربه متحد شدند،داستان موش و گربه عبید زاکانی

🔴 NOCNA ZMIANA | KAMILA BIEDRZYCKA & DR MIROSŁAW OCZKOŚ

🔴 NOCNA ZMIANA | KAMILA BIEDRZYCKA & DR MIROSŁAW OCZKOŚ

افسانه عشق میان فرمانده و دختر پادشاه. ketab_baz7@

افسانه عشق میان فرمانده و دختر پادشاه. ketab_baz7@

داستان علی بهانه گیر :مردی که یازده همسر داشت و اما زندگی نداشت.

داستان علی بهانه گیر :مردی که یازده همسر داشت و اما زندگی نداشت.

و آن شب، کنار رودخانه‌ای که نور چراغ‌ها روی آبش می‌رقصید، عشق شروع شد… عشقی بی‌نام، اما پر از حس.

و آن شب، کنار رودخانه‌ای که نور چراغ‌ها روی آبش می‌رقصید، عشق شروع شد… عشقی بی‌نام، اما پر از حس.

داستان جحا و الاغ گم شده،این داستان آموزنده رو از دست ندید

داستان جحا و الاغ گم شده،این داستان آموزنده رو از دست ندید

زیباترین قصه قرآن،داستان زندگی حضرت یوسف

زیباترین قصه قرآن،داستان زندگی حضرت یوسف

Как Победить тех, кто вас Не Уважает! Этот Еврейский способ работает всегда и со всеми!

Как Победить тех, кто вас Не Уважает! Этот Еврейский способ работает всегда и со всеми!

© 2025 dtub. Все права защищены.



  • Контакты
  • О нас
  • Политика конфиденциальности



Контакты для правообладателей: [email protected]