داستان ترسناک مجتمع رفاهی با کارکنان اجنه: وقتی چشمامو باز کردم دیدم همه شون دورم ایستادن

اگه این داستانو دوست داشتین، لایک و اشتراک گذاریش با دوستاتون یادتون نره 💚🫶🏻

سلام رفقا. چند سال پیش بخاطر یه کار اداری مجبور شدم برم تهران. کارو که انجام دادم دل و دماغ موندن تو اون شهر شلوغ رو نداشتم و گفتم همون روز برگردم شیراز خونه خودم. تو جاده تا اصفهان همه چی خوب بود و تصمیم گرفتم بعد از شهرضا از اتوبان جدید شیراز اصفهان برم که تازه تاسیس بود. اما یه خواب و خستگی عجیبی بهم غلبه کرد. دنبال یه جا بودم که بنزین بزنمو یه چایی بخورم که 2-3 کیلومتری قبل اتوبان، یه مجتمع خدمات رفاهی کوچیک دیدم و پیچیدم داخلش که ... 🤯

اگه خاطره ترسناکی داشتید، میتونید برامون به آیدی تلگرامی زیر بفرستید 👇🏻
https://t.me/mrkaboosss

اگه عاشق داستان‌های ترسناک هستی، با ساب کردن کانال خودت از این لینک به جمع ما بیا👇🏻
   / @mr.kabooss  

یادتون باشه یک شب در میون با یه حکایت ترسناک دیگه، منتظرتونیم 🕘 🌔

بعید میدونم این 3 تارو بشنوی و بتونی امشب بخوابی 👇
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
به کمک اجنه رحمانی درخت انجیر، زندگیمون پر برکت شد ⬇️
   • داستان ترسناک ثروت با اجنه رحمانی: برکتی ک...  
جنگ استاد ماورا و موکلش با جن متجاوز ⬇️
   • داستان ترسناک نبرد استاد علوم غریبه با جن ...  
آخرین اعترافات دعانویس سفلی قبل از مرگش ⬇️
   • داستان ترسناک آخرین اعترافات جادوگر علوم غ...  
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺

BackGround Musics:
   / @monst3rmusic  
   / @repulsive1908  

داستان های فارسی
داستان دیدن جن
داستان ترسناک جدید واقعی
داستان ترسناک جن
رویت جن
دیده شدن جن در ایران
دعانویس رحمانی
جن شیطانی
موکل سفلی
موکل شیطانی
دیدن جن واقعی
قبیله جن
ارتباط با جن
احضار شدن اجنه
اجنه شیطانی
جن در جاده
طلسم و علوم خفیه
احضار جن و ارتباط با موکلین سفلی
قبیله اجنه

#داستان
#ترسناک
#جن
#ماورا
#ترس