گلهای رنگارنگ 270 دستگاه همایون

گلهای رنگارنگ 270 دستگاه همایون

با همکاری: پروین، عبدالوهاب شهیدی، جواد معروفی
آهنگ: علی‌اکبر شیدا
اشعار متن برنامه: سعدی، عبید زاکانی، ابوسعید ابوالخیر، ملک‌الشعرای بهار
گوینده: آذر پژوهش

(سعدی)
دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
آمدمت که بنگرم، باز نظر به خود کنم
سیر نمی‌شود نظر، بس که لطیف منظری
هرچه کنی به کار من، جان منی و یار من
پیش که داوری برند، از تو که خصم داوری
سعدی اگر هلاک شد، عمر تو باد و دوستان
عاشق زار خویش را گر بکشی چه غم خوری

(عبید زاکانی)
ای دور چشم مستت بیمارخانه‌ی دل
زلف تو دام جان‌ها، خال تو دانه‌ی دل
آنجا که ترک چشمت شست جفا گشاید
تیر بلا نیاید جز بر نشانه‌ی دل
خونابه‌ی سرشکم ریزد ز چشمه‌ی چشم
از آستانه‌ی تو تا آسمانه‌ی دل
دل اوفتاده عاجز بر آستانه‌ی تو
تا عاجز افتاده‌ام بر آستانه‌ی دل

(ابوالسعید ابوالخیر)
امروز در این شهر چو من یاری نیست
آورده به بازار و خریداری نیست
آن‌کس که خریدار، بدو رایم نیست
وآن‌کس که بدو رای، خریدارم نیست

(ملک‌الشعرای بهار)
باد صبا بر گل گذر کن
ازحال گل ما را خبر کن
ای نازنین، ای مه‌جبین
با مدعی کمتر نشین
بیچاره عاشق ناله تا کی
یا دل مده یا ترک سر کن
شد خون‌فشان چشم تر من
پر خون دل شد ساغر من
ای یار عزیز، از ما مگریز
در فصل بهار، با ما مستیز
آخر گذشت آب از سر من
ببین چشم تر من

(سعدی)
خبر از عشق ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند دل‌داری
می‌روی خرم و خندان و نگه می‌نکنی
که نگه می‌کند از هر طرفت غم‌خواری

(عبید زاکانی)
بیش از این‌ها سست‌پیمانی مکن
با سبک‌روحان گران‌جانی مکن
زلف کافرکیش را بر هم مزن
رخنه در کار مسلمانی مکن
غمزه را گو خون مشتاقان مریز
مُلک از آن توست ویرانی مکن