داستان مردی که سایه اش را فروخت_ و بهایی که زندگی اش را نابود کرد

مردی که سایه‌اش را فروخت

روزی مردی در برابر وسوسه‌ای عجیب قرار گرفت…
وسوسه‌ای که نه پول می‌توانست ردّش کند، نه عقل.
پیشنهادی که شبیه یک شوخی شروع شد،
اما خیلی زود تبدیل شد به معامله‌ای که زندگی‌اش را نابود کرد:
او سایه‌اش را فروخت.

اما آن‌چه داد و آن‌چه گرفت،
هیچ شباهتی به یک معامله‌ی معمولی نداشت…
او نمی‌دانست دارد چه بهایی می‌پردازد؛
نه فقط سایه‌اش، بلکه «خودش» را از دست می‌داد.

در این روایت از «معمای تاریخ»،
با داستانی تاریک، روان‌شناختی و تکان‌دهنده روبه‌رو می‌شوید؛
داستانی درباره‌ی وسوسه، هویت، و قیمت واقعیِ انسان.

اگر به روایت‌های رازآلود، نمادین و معناگرا علاقه دارید،
این داستان… از آنهایی است که تا مدت‌ها در ذهن می‌ماند.

---

خوش اومدی به
Dastanly

اینجا جاییه که قصه‌های کهن، افسانه‌های شنیدنی، و حکایت‌های فراموش‌شده‌ی فارسی، با صدایی گرم و فضایی خیال‌انگیز زنده می‌شن.
ما اینجاییم تا در دنیای پرهیاهوی امروز، لحظه‌ای آرامش، لبخند، و حتی نگاهی تازه به گذشته رو تجربه کنیم.

📅 انتشار ویدیوها:به وقت ایران
پنجشنبه ها ساعت ۱۰ شب — داستان‌های حماسی تاریخی
سه‌شنبه‌ها ساعت ۹ شب — روایت‌های پندآموز و احساسی

مردی که سایه‌اش را فروخت
داستان سایه
قصه فلسفی
حکایت عبرت‌آموز
داستان روانشناختی
روایت نمادین
حکایت پندآموز
داستان شب
داستان صوتی فارسی
قصه کوتاه فارسی


#داستان
#حکایت
#معمای_تاریخ
#قصه
#داستان_کوتاه

ویدئوهای پیشنهادی داستانلی

مغازه دار گفت پول بوی غذا رو بده....جواب قاضی همه رو شکه کرد
   • مغازه‌دار گفت پولِ بوی غذا رو بده… جواب قا...  

داستان جمشید شاه؛جام جهان نما چه حقیقتی را آشکار کرد
   • داستان جمشید شاه؛ جام جهان‌نما چه حقیقتی ر...  

لینک کانالم
   / @dastanly-m3y  

📌 شبکه‌های رسمی Dastanly:

Instagram: https://www.instagram.com/dastanly_?i...

Telegram: https://t.me/dastanly

🎧 اگر به روایت‌هایی علاقه‌مندی که هم شنیدنی‌ و هم معنا‌دارن، کانال رو سابسکرایب کن تا قصه بعدی رو از دست ندی