روزگار قدیم

روز گاری خانه هامان سَرد بود
چوبِ سوختِ هرزمستان دَرد بود

يک چراغ و یک زغالِ نیمه سوز
صندلی ها با لحافی دست دوز

خانواده دور هم بودن همه
در کنار هم ، می آسودن همه

روی دسترخان که نانی تازه بود
روی خوش درخانه بی اندازه بود

گر برای مرد ، زن نامرد بود
نهِ تفاوت بين زن تا مرد بود

آن قديما عاشقی يادش بخير
عطر و بوی زندگی يادش بخير

عصر پست و تلگراف و نامه بود
روزگاری خواندن شاه نامه بود

تبلت و لپ تاپ و همراهی نبود
عصری دلتنگی و بی راهی نبود

مهربانی آن زمان بی حد بود
رفت و آمد ها ، بی مَقصَد بود

مهر و الفت بین هر اقوام بود
مهمانی صبح وچاشت و شام بود

حال اگر دوستی کنی با هر کسی
بهتراست از هرکسی ،این بیکسی

پول اگر داشتی همه دوستان تو
جمع شوند بر دور دَستَرخان تو

دوستان واقعی جایش جداست
واقعا بر درد تنهای دواست

یک سلام گرم را تقدیم تان
میکنم از عمق دل ، تسلیم تان