چرا نویسنده ها خودکشی میکنند؟

روزِ ده سپتامبر رو در سراسر جهان روز جلوگیری از خودکشی نام‌گذاری کردند. این قضیه یک چیز رو نشون میده. بحث خودکشی یک بحث ساده نیست اصلا انگار هیچکس نمیتونه با این موضوع به این راحتی‌ها برخورد کنه. اگر یک نفری از دنیا بره و این خبر رو برای شما بیارن مسلما در موردِ نحوه‌ی از دنیا رفتنش براتون سوال پیش میاد. اگر متوجه بشید که این فرد خودکشی کرده، ذهنتون بسیار درگیر این موضوع میشه. مرگ به وسیله خودکشی یکی از پیچیده‌ترین انواعِ مرگه.
برخلافِ اونچیزی که فکر میکنیم خودکشی در بین افرادِ معروف و ثروتمند خیلی کمتر از میزانِ خودکشی در بین افرادِ معمولیه جامعه‌ست. یعنی ورزشکارها، هنرمندها حتی نویسنده‌ها خیلی کمتر از مردمِ معمولیِ جامعه خودکشی میکنن ، اما به خاطر شهرت و محبوبیتی که دارند خودکشی‌شون بازتابِ بیشتری در جامعه پیدا میکنه.
اما در بین افرادِ معروف یک گروه هستند که انگار خودکشی و افسردگی در بین اونها بیشتر شیوع داره. این گروه نویسنده‌ها هستند. معمولا افسردگی و انزوا برای اهلِ هنر و نویسندگان موضوعِ ناشناخته‌ای نیست جوریکه در بعضی موارد اونها رو به سمتِ خودکشی میبره.

حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
  / deeppodcastiran  
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
:music by
@incompetech_kmac Kevin MacLeod
@ScottBuckley
under Creative Commons Attribution: https://creativecommons.org/licenses/...
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرح‌های استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
[email protected]
چرا نویسنده‌ها خودکشی می‌کنند؟
بعضی از نویسندگان معروف در زمانِ اوج‌شون خودکشی کردن:
صادق هدایت نویسنده ایرانی در پاریس گازِ آپارتمانش رو آزد میکنه و بعد از مدتی بر اثر گازگرفتگی از دنیا میره.
ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی و برنده جایزه نوبل، سالها از افسردگی رنج میبرد. اون حتی تحت درمانِ الکترو شوک قرار گرفت و حافظه‌ش آسیب دید. همینگوی در سن 61 سالگی با یک تفنگ شکاری در منزلِ شخصیش به زندگیش خاتمه داد.
ویرجینیا وولف نویسنده معروف انگلیسی در سال 1941 خودکشی کرد. اون جیبهاش رو پر از سنگ کرد و خودش رو در رودخانه‌ی اوس در انگلستان انداخت.
سیلویا پلات نویسنده‌ی آمریکایی از افسردگی شدید رنج میبرد. اون بعد از جدایی از همسرش چند باری برای خودکشی تلاش کرد که هیچکدوم موفق نبودن. در نهایت در سن 30 سالگی در آشپزخانه منزلش به زندگیش پایان داد.
یوکیو میشیما نویسنده و ناسیونالیست ژاپنی بود. این فرد بسیار نگرانِ ارزشهای سنتی ژاپن بود و حس میکرد که ژاپن داره از سنتهای زیباش فاصله میگیره. اون در سال 1970 و بعد از ایرادِ یک سخنرانی سیاسی به سبکِ سامورایی‌ها خودکشی کرد.
یکی از جدیدترین موارد مربوط به دیوید فاستر والاس میشه. ایشون سالها با افسردگی شدید و مصرف قرصهای آرامبخش درگیر بود. بعد از مدتی قرصهاش رو کنار گذاشت چون مصرف اونها رو بی اثر میدونست. والاس در سال 2008 خودش رو حلق‌آویز کرد
روانشناسا اعتقاد دارند ما دو نوع خودکشی داریم: یکی خودکشی روانی و یکی دیگه خودکشیِ فیزیکی. خودکشی روانی مدتها قبل از خودکشی فیزیکی اتفاق میافته. یعنی فرد فقط جسمش رو از بین نبرده وگرنه فرق چندانی با یک مرده نداره. اون دیگه ذهنش مُرده و هیچ چیز و هیچ‌کس دیگه براش اهمیت و جذابیتی نداره. اینقدر این مرگِ روحی و این افسردگی عظیم رو با خودش حمل میکنه که ناخودگاه به سمتِ مرگِ فیزیکی میره.
معمولا دو عامل باعث خودکشی میشن: یکی احساسِ سربار بودن. یعنی حس میکنی برای اطرافیانت مفید نیستی. البته این فقط احساسِ فردِ یعنی ممکنه برای اطرافیانش بسیار مفید و مهم باشه، اما در ذهنش یک حسی ایجاد شده که برای اطرافیان مفید نیست. به مرور زمان این ذهنیت نسبت به واقعیت قدرتِ بیشتری پیدا کرده.
دومیش که از اولی میتونه مهمتر باشه، از دست دادنِ یک باور یا حتی یک فرد میتونه باشه. مثلا شما به یک تفکری باور داشتی و همه‌ زندگی و توانت رو برای اون باور صرف کردی اما بعد از سالها میبینی تمامِ اون چیزی که بهش ایمان داشتی پوچ از آب در اومده . در این حالت معمولا خیلی سخت میتونی دوباره روی پاهات وایسی. یک حالت دیگه هم هست که شما به یک فردی وابستگی عاطفی شدیدی پیدا کردید. این فرد به هر دلیلی از زندگی شما رفته و امکانِ برگشتش وجود نداره. در این حالت شما یک خلاء سنگینی حس میکنید و دچار فروپاشی روانی و عاطفی میشید.
دوستان در نظر داشته باشن خودکشی از سر فقر و مسائل اقتصادی تویِ این چارچوب قرار نمیگیره. از قضا اکثرا افرادی که قبلش دچار مرگِ روحی روانی میشن، مثلِ نویسنده‌ها، اکثرا از قشرِ مرفه جامعه هستند و ضعِ مالی بسیار خوبی دارند. اما اتفاقاتی میافته که حتی این افردِ ثروتمند هم از زندگی سیر میشن و دیگه تمایلی به ادامه‌ش ندارند.
اما چرا در بین اکثر افرادِ معروف و مشهور، میزانِ خودکشی در بین نویسنده‌ها بیشتر از بقیه ست؟ دلایلش مختلفه و هر روانشناسی یک دلیل متفاوت آورده. ما اینجا به چندتاش اشاره میکنیم.
یکی از دلایش بر میگرده به سبکِ زندگی نویسنده. نویسنده معمولا از جامعه دور میشه و به شدت به سمتِ درونگرایی حرکت میکنه. اونها دردهای روانی زیادی دارن و این دردهای روانی رو از طریق قلم بیان میکنن. مثلا صادق هدایت در رمانِ سگ ولگرد حسِ نابودی و نااُمیدیش رو طنین انداز میکنه. در واقع با خوندن این رمان متوجه میشیم که نویسنده قبل از مرگِ فیزیکی داره مرگِ روانی رو تجربه میکنه.
نویسنده‌ها خیلی در معرضِ افسردگی قرار دارند. ا