«داستان واقعی مریم | اون شب فهمید دخترش دیگه خودش نیست… | ماجرای ترسناک و عجیب با حضور جن»قسمت اول

سلام دوستان ،به علت خرابی تصاویر معذرت میخام، ولی توی صدا مشکلی نیست میتونین گوش بدین.

این داستان واقعی و عجیب درباره‌ی "مریم" هست، یه معلم آروم که شبی وحشتناک متوجه می‌شه دخترش "ملیکا" دیگه اون آدم سابق نیست…
بعد از یه دعوا تو دانشگاه، ملیکا تغییر می‌کنه، زمزمه‌های عجیب، خواب‌گردی، و رفتارهایی که فقط یه معنی می‌تونن داشته باشن: یه نیروی ناشناخته وارد زندگیشون شده…
مریم می‌گه: «اون دیگه دخترم نبود… یه چیز دیگه اومده بود…»
این ویدیو، قسمت اول از سری داستان‌های واقعی و ترسناک کانال «نقطه کور» هست، که قراره توش ماجراهایی رو تعریف کنیم که عقل از سر آدم می‌پرونه…

اگه از این سبک داستان‌های واقعی، ماورایی و عجیب خوشت میاد، لایک کن، سابسکرایب یادت نره، و زنگوله رو هم فعال کن تا قسمت بعدی که قراره خیلی ترسناک‌تر باشه رو از دست ندی.

#داستان_واقعی
#داستان_ترسناک
#ماجرای_عجیب
#نقطه_کور
#جن
#داستان_ماورایی
#خاطره_ترسناک
#ملیکا
#مریم
#داستان_یوتیوب