داستان ترسناک گنج حلال جن | جن مسلمان حامی من شد

2 خاطرات ترسناک شما : مراد یک مکانیک جوان ۳۰ ساله در یکی از کوچه‌پس‌کوچه‌های بازار بود. زندگی سختی داشت، همسرش باردار بود، و به سختی گذران زندگی می‌کرد ، یک روز عصر، در ماشین یک مشتری، کیفی پر از طلا پیدا کرد. با وجود فقر شدید، آن را به صاحبش پس داد.
حکایت ماورایی 2: رانند کامیونی که به کمک جن مسلمان از مرگ نجات پیدا کرد و ...

همان شب، چیزی اتفاق افتاد که هرگز فراموش نخواهد کرد...

دکمه اشـتـراکــ(Subscribe)را فشار دهید ✅
لـینکSubscribe :
   / @ahriman_storyy  

زنگوله را برای اطلاع از آخرین ویدیوهای وحشتناک به صدا درآورید.🔔
اگر از داستان لذت بردی و سرگرم شدی
با لـایـکـــ👍🏻کردن ویدیو از من حمایت کن ❤️‍🔥

پیشنهاد میکنم این ویدیو هارو هم تماشا کنید
   • داستان ترسناک نگهبانی در ساختمان جن زده قز...  
   • داستان ترسناک زندگی نامه دعانویس زن | موکل...  
   • داستان ترسناک گنج زیر امامزاده | مواجهه با...  

💢تـوجـه💢

دوست من توهم میتونی اتفاق ها و داستان های ترسناکی که برات اتفاق افتاد رو برای من بفرستی تا من راوی اون بشم و به گوش دوست داران ترس وحشت برسونم و توی کانالم به اشتراک بزارم🤝

Telegram : https://t.me/AHRIMAN_Storyy

Instagram : https://www.instagram.com/ahriman_sto...

⭕️یادت باشه دوست من⭕️
(واقعیت داستان هارو نه تایید میکنم نه تکذیب)
این تویی که در اخر میتونی درمورد واقعیت داستان ها ـ تصمیم بگیری و نظراتت رو توی کامنت ها با ما به اشتراک بزاری🙏

00:00-مقدمه حکایت ماورایی
05:42-خواب ماورایی : دیدار با جن مسلمان
10:46-پاداش ماورایی
14:00- حکایت ماورایی 2 : نجات به کمک جن مسلمان
20:20-نجات پیداکردن از طرف دنیای غیب
27:10-اهریمن(ممنونم که تا انتها تماشا کردی)

خاطرات ترسناک اقعی
خاطرات ترسناک صوتی
داستان های ترسناک صوتی
#اهریمن
#حکایت
#ترسناک
#ترس