شش تصنیف از وحید تاج
Автор: Baghe Seda باغ صدا
Загружено: 2024-03-19
Просмотров: 1033
عنوان: شش تصنیف از وحید تاج
مستی 00:00
آهنگساز: آرش کامور (بر اساس ملودی قدیمی ارمنی)
شاعر: عطار نیشابوری
آواز بیات اصفهان
بهار دلکش 04:17
آهنگساز: درویشخان
شاعر: محمدتقی بهار
تنظیم: علیاکبر قربانی
آواز ابوعطا
خوش آمدی 07:07
آهنگساز: جواد لشگری
ترانهسرا: کریم فکور
تنظیم: آرمان موسیپور
آواز بیات اصفهان
خاک مهرآیین 10:51
آهنگساز: علیاکبر قربانی
شاعر: اسماعیل فرزانه
آواز بیات اصفهان
شهر خاموش من 14:18
آهنگساز: آرش کامور
شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی
دستگاه نوا
تا دشت بیداری 19:10
آهنگساز: سورنا صفاتی
شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی
دستگاه همایون و آواز بیات اصفهان
متن تصنیف اول:
جانا منم ز مستی سر در جهان نهاده
چون شمع آتش تو بر فرق جان نهاده
تو همچو آفتابی، تابنده از همه سو
من همچو ذره پیشت جان در میان نهاده
ای جان ما شرابی از جام تو کشیده
سرمست اوفتاده، دل از جهان بریده
تا من تو را بدیدم دیگر جهان ندیدم
گم شد جهان ز چشمم تا جهان نشستی
چندین هزار عاشق بر روی تو درین ره
در خاک و خون فتاده، سر در نقاب برده
دل هر دم از فراقت داغی دگر کشیده
جان هر دم از کمالت راهی دگر گرفته
متن تصنیف دوم:
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده میگفت
نازنینان را، مهجبینان را وفا نباشد
اگر که با این دل حزین تو عهد بستی
عزیز من با رقیب من چرا نشستی؟
چرا عزیزم دل مرا از کینه خستی؟
بیا در برم از وفا یک شب، ای مه نَخشب
تازه کن عهدی خدا که بر شکستی
متن ترانه سوم:
به کلبهام از راه دور ای آشنا خوش آمدی
چون بوی گل به همره باد صبا خوش آمدی
اکنون که پر گیاه و گل شهر و ده و صحرا بود
ای آهوی صحرا تو هم به شهر ما خوش آمدی
تو مایهی نوازش صدها دل شکستهای
ای خوشخبر به سوی دلشکستگان خوش آمدی
بر لوح خاطر نقش طرب زن
چون روزگار اندوه و محنت دیگر گذشته
منعم مکن از این عشق سوزان
تا کی دورنگی دیگر مرا آب از سر گذشته
ای آهوی گریزان به آشیانم
خوش آمدی، فدای جان تو جانم
ای آن که مقدم تو بود گرامی
من جای گل به پایت گوهر فشانم
متن تصنیف چهارم:
ای سرزمین من، شور آفرین میهن
دور از تو باد ای مرز باور، دست اهریمن
ای خاک مهر آیین، آیینهی ایمان
ای در پناه لطف یزدان، جاویدان ایران
تو که در دامانت لاله میجوشد
سحر از چشمانت ژاله مینوشد
وطنم ای دل ها جمله مجنونت
مست و شیدا کوه و صحرا دشت و هامونت
تا جان به تن دارم مهر وطن دارم
آیینهی دریاست این شوری که من دارم
در جان تو جاری آواز بیداری
با آسمان عهد و پیوندی دیرینه داری
متن تصنیف پنجم:
شهر خاموش من آن روح بهارانت کو؟
شور و شیدایی انبوه هَزارانت کو؟
میخزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟
سوت و کور است شب و میکدهها خاموشند
نعره و عربدهی بادهگسارانت کو؟
زیر سرنیزهی تاتار چه حالی داری؟
دل پولادوش شیر شکارانت کو؟
چهرهها در هم و دلها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو؟
متن تصنیف ششم:
به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها، نکردیم پرواز
ببخشای ای روشن عشق بر ما ببخشای!
ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست
ببخشای اگر صبح را ما به مهمانی کوچه دعوت نکردیم
نسیمی گیاه سحرگاه را در کمندی فکندهست
و تا دشت بیداریاش میکشاند
و ما کمتر از آن نسیمیم
در آن سوی دیوار بیمیم
ببخشای ای روشن عشق بر ما ببخشای
Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео mp4
-
Информация по загрузке: