تاریخ مکاتب اقتصادی. درس اول. مرکانتیلیسم
Автор: اقتصاد کلاب ECONO CLUB
Загружено: 2024-11-19
Просмотров: 282
اساس تفکر قرون وسطایی را میتوان در پنج آیتم زیر خلاصه کرد:
1. اعتقاد به دین و مذهب: در قرون وسطی، دین و مذهب نقش مرکزی در زندگی اجتماعی و فکری مردم داشت. کلیسا به عنوان نهاد قدرتمند، بر روی همه جنبههای زندگی تأثیر میگذاشت و بسیاری از باورها و تصمیمات بر اساس آموزههای مذهبی شکل میگرفت.
2. سکونت در نظام طبقاتی: جامعه قرون وسطایی به شدت طبقاتی بود و افراد بر اساس جایگاه اجتماعی و اقتصادی خود تعریف میشدند. این نظام طبقاتی مانع از تحرک اجتماعی و تغییرات عمده در ساختار جامعه میشد.
3. فکر جزمگرایانه: تفکر در این دوران غالباً جزمگرایانه و غیرانتقادی بود. بسیاری از باورها بدون پرسش و تحقیق پذیرفته میشدند و انتقاد از عقاید پذیرفته شده به شدت محدود بود.
4. عدم توجه به علم و تجربه: علم و دانش به طور کلی در سایه دین قرار داشتند و بسیاری از یافتههای علمی نادیده گرفته میشدند. تجربیات شخصی و مشاهدات علمی معمولاً مورد توجه قرار نمیگرفتند.
5. نگرش به طبیعت و جهان: در این دوران، طبیعت به عنوان موجودی سرکش و خطرناک تلقی میشد که نیاز به کنترل و تسلط داشت. این نگرش منجر به دیدگاههای منفی نسبت به تغییرات طبیعی و عدم پذیرش علوم تجربی شد.
این ویژگیها به طور کلی نشاندهنده محدودیتهای فکری و اجتماعی در قرون وسطی هستند که با گذر زمان و ظهور رنسانس به تدریج تغییر کردند.
ویژگی های رنسانس:
1. احیای فرهنگ کلاسیک: بازگشت به آثار و اندیشههای یونان و روم باستان که الهامبخش جنبشهای فکری و هنری در دوران رنسانس شد.
2. توجه به انسان و انسانگرایی: تمرکز بر ارزشها و قابلیتهای انسانی به عنوان مرکزیت تفکر و هنر، که انسان را در کانون توجه قرار داد.
3. پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی: نوآوریها در علم و فناوری که موجب تغییرات بنیادی در زندگی روزمره و درک ما از جهان شد.
4. نوآوری در هنر و ادبیات: ظهور سبکها و فرمهای جدید هنری و ادبی که مرزهای خلاقیت را گسترش داد و به تنوع فرهنگی کمک کرد.
5. تغییرات در دین و مذهب: نقد و بازنگری در باورهای مذهبی سنتی، که منجر به ظهور جنبشهای جدید و تغییرات در ساختارهای مذهبی شد.
6. گسترش زبانهای ملی: تقویت و ترویج زبانهای بومی به عنوان وسیلهای برای بیان هویت فرهنگی و ملی، به ویژه در ادبیات و هنر.
7. توجه به طبیعت و واقعگرایی: بازتاب واقعیتهای زندگی روزمره و زیباییهای طبیعی در هنر، که به دوری از ایدهآلیسم کمک کرد.
8. ظهور فردیت و خلاقیت: تأکید بر شخصیت فردی و خلاقیت، که هنرمندان را تشویق به ابراز خود و ایجاد آثار منحصر به فرد کرد.
9. تحولات سیاسی و اجتماعی: تغییرات در ساختارهای قدرت و جامعه که به بیداری اجتماعی و حقوق بشر منجر شد.
10. گسترش چاپ و رسانههای جمعی: پیشرفت فنآوری چاپ که اطلاعات را به سرعت منتشر کرد و به گسترش دانش و آگاهی عمومی کمک کرد.
تحولات در قرن ۱۷:
در قرن 17 اروپا، جامعه به طور کلی به چند طبقه اجتماعی تقسیم میشد که هر کدام ویژگیها و نقشهای خاص خود را داشتند. این طبقات اجتماعی شامل موارد زیر بودند:
1. طبقه اشراف:
• این طبقه شامل نجبا، بارونها و خانوادههای سلطنتی بود. آنها معمولاً دارای زمینهای وسیع و ثروت فراوان بودند و در سیاست و امور دولتی نفوذ زیادی داشتند. زندگی اشرافی به تجمل و فرهنگ بالا وابسته بود.
2. طبقه روحانیون:
• روحانیون، به ویژه در کشورهای کاتولیک و پروتستان، نقش مهمی در جامعه ایفا میکردند. کلیساها قدرت معنوی و اقتصادی داشتند و بسیاری از روحانیون در سیاست نیز دخالت داشتند.
3. طبقه بورژوازی:
• این طبقه شامل تاجران، صنعتگران و کارآفرینان بود که در شهرها زندگی میکردند. بورژوازی به تدریج قدرت اقتصادی و اجتماعی بیشتری به دست آورد و در برخی مناطق به طبقهای تاثیرگذار تبدیل شد.
4. طبقه کارگران و دهقانان:
• این طبقه شامل کشاورزان، کارگران و دهقانانی بود که در روستاها زندگی میکردند. آنها معمولاً زندگی سختی داشتند و تحت فشار مالی و اجتماعی بودند. در بسیاری از مناطق،
دهقانان به اربابان زمین وابسته بودند.
5. طبقه بردگان:
• اگرچه بردهداری در اروپا به اندازه مناطق دیگر مانند آمریکا رواج نداشت، اما در برخی مناطق مانند مستعمرات، بردگان وجود داشتند و شرایط زندگی آنها بسیار دشوار بود.
این طبقات اجتماعی در قرن 17 تحت تأثیر تغییرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار داشتند. انقلابها، جنگها و تغییرات مذهبی نیز بر ساختار اجتماعی تأثیر گذاشتند و به تدریج منجر به تغییراتی در روابط قدرت بین این طبقات شدند.
1. تعریف: مرکانتیلیسم یک نظریه اقتصادی است که در قرن 16 تا 18 میلادی رواج داشت و بر اهمیت انباشت طلا و نقره به عنوان نشانه ثروت ملی تأکید میکند.
2. مبادلات تجاری: این نظریه بر کنترل تجارت خارجی و توازن مثبت تجاری (صادرات بیشتر از واردات) تمرکز دارد تا منابع مالی کشور را تقویت کند.
3. دولت قوی: مرکانتیلیسم به نقش فعال دولت در اقتصاد اعتقاد دارد و از مداخلات دولتی در تجارت و صنایع حمایت میکند.
4. استعمار: این نظریه به گسترش استعمار و تصرف مستعمرات برای تأمین مواد اولیه و بازارهای جدید برای کالاهای تولیدی کشورها منجر شد.
5. انتقادات: با ظهور نظریات اقتصادی جدید مانند کلاسیکها، مرکانتیلیسم به چالش کشیده شد و به تدریج جای خود را به نظریات مبتنی بر آزادی اقتصادی داد.
#اقتصادکلاب #آموزش #تاریخ #تاریخ_اقتصاد #مرکانتیلیسم #رنسانس #قرون_وسطا
#دکتر_رویا_سیفی_پور #دکتر_آزاده_محرابیان #دکتر_نارسیس_امین_رشتی #دکتر_نازی_محمدزاده_اصل

Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео mp4
-
Информация по загрузке: