داستان ترسناک: مسافر شبانه‌ام پا نداشت... | خاطره واقعی یک راننده کامیون از جاده کویر

تا حالا شب تو جاده‌ی خلوت کویر رانندگی کردین؟ اونجا که جز شما، نور چراغ ماشینتون و سکوت بی‌انتها، هیچ‌کس نیست... یا این‌طور فکر می‌کنید؟
این ویدیو، خاطره‌ی واقعی من، هاشم، یک راننده کامیون قدیمی است که بیست سال عمرم را در جاده‌های ایران گذرانده‌ام. همیشه قصه‌های راننده‌های قدیمی درباره «از ما بهترون» و مسافرهای جن‌زده‌ی جاده را مسخره می‌کردم، تا شبی که در دل جاده‌ی یزد به طبس، بزرگ‌ترین اشتباه زندگی‌ام را مرتکب شدم و برای یک زن تنها که کنار جاده ایستاده بود، ترمز کردم.
این داستان، روایت نفس‌گیر من از رویارویی با موجودی است که پا نداشت، بوی خاک قبر می‌داد و وقتی از ماشینم پیاده شد، به جای رد پا، رد سُم روی زمین به جا گذاشت. این خاطره، نبرد من با ترسی است که در کابین سرد کامیونم لانه کرده بود و می‌خواست من را با خود به دل تاریکی بکشاند.
مرز بین خستگی و توهم، و یک حقیقت ترسناک کجاست؟ آیا ارواح گذشتگان در جاده‌ها سرگردانند؟
شما اگر جای هاشم بودید، برای اون زن ترمز می‌کردید؟ در کامنت‌ها برامون بنویسید.
🙏 برای حمایت از ما و شنیدن خاطرات واقعی و ترسناک بیشتر، لطفاً ویدیو را لایک کنید، کانال ما را سابسکرایب کنید و زنگوله را فعال کنید.
________________________________________

داستان ترسناک, راننده کامیون, جن, مسافر بی پا, جاده کویر, وحشت در جاده, خاطره واقعی ترسناک, ماوراءالطبیعه, از ما بهترون, جاده یزد طبس, کامیون ماک, فولکلور ایران, روح, اجنه, موجودات افسانه ای, داستان صوتی

#داستان_ترسناک
#راننده_کامیون
#جن
#جاده_وحشت
#فولکلور