گفتم الف و گفت دگر هیچ مگو - آیت الله محمدرضا نکونام
Автор: حضرت آیت الله محمدرضا نکونام
Загружено: 2022-06-13
Просмотров: 1444
حروف بر دو بخش حروف ریاضی ـ یعنی اعداد و ارقام ـ و حروف ادبی میباشد که همان الفبای زبان است. ادبیات را باید از حرف شروع نمود و آن را پیش انداخت.
فارسی دارای ۲۴ حرف اصلی و هشت حرف دخیل است. «پ چ ژ گ» از حروف اختصاصی فارسی است که در زبان عربی نیست و این امر از حیث اینکه بر دایره معانی میافزاید، حسن زبان فارسی است؛ اما از آنجا که تلفظ این حروف ثقل دارد، آن را عاری از فصاحت و آشکاری میسازد.
زبان فارسی به دلیل دارا بودن حروف بیشتر، معانی پیچیدهتر و دقیقتری دارد؛ اما به همان اندازه نیز برخی واژگان آن، ثقیل و غیر روان میگردد و آن را از فصاحت دور میدارد؛ اما زبان عربی، فصاحت و آشکاری خود در انتقال معنا را، حتی با همین مقدار حروف، حفظ کرده است. این چهار حرف، برای زبان فارسی ثقل میآورد و مانند گروهی میماند که در مسیر حرکت خود خانم بارداری را نیز همراه دارند که در ماههای پایانی بارداری است. زبان عربی این حُسن را دارد که این حروف ثقیل را تعریب میکند و آنها را به حروفی سبکبار تبدیل مینماید.
البته باید توجه داشت اصل حروف با حذف تکراری که در تلفظ دارد، بسیار کمتر است و حتی به ده حرف هم نمیرسد. برای نمونه «تا و طا» و «ثا، سین و صاد» و «حا و ها» و «ذال، زا، ضاد و ظا» و حتی «غین و قاف» در کلماتی که استفاده میشوند، باعث قرب معنایی آن میشوند و این حروف تنها تفاوتها و خصوصیات بسیار ظریفی در انتقال معنا دارند. تقارب حروف در واژگان، تقارب معنا را میرساند و تباعد حروف، تباعد معنا میآورد.
همچنین خصوصیات روانی هر حرف با خصوصیات روانی معنا تناسب دارد و همانطور که هر نفْسی هر بدنی را نمیپذیرد، هر معنایی نیز با هر حرفی منتقل نمیشود و میان پدیدههای متشخص عالم معنا با حروف، تناسب و قرب میباشد. این تناسب، سبب میشود در هرجا که وضع واژگان، مسیر وضع حکیمانه را رفته است، بتوان از نام آن، به موضوعشناسی آن پرداخت و بخشی مهم از خصوصیات موضوع را از همان نامی که با وضع خردورزانه بر آن نهاده شده است، به دست آورد.
همچنین شناخت آوای دقیق مخارجِ حروف و اصوات آن، برای به دست آوردن تعداد حقیقی حروف، نیاز به تحقیق دارد. از سوی دیگر، سیستم ترکیب حروف برای ارایهٔ یک معنا، هنوز برای علم ناشناخته و مبهم است. ما گفتیم که ارتباط معنا با لفظ دارای تناسب و وضع حکیمانه بوده و همچون ارتباط روح و نفسِ سرگردان، نیازمند به بدن است که در صفِ انتظارِ تحقق بدنِ متناسب با خود میباشد تا به آن بپیوندد. شناخت حروف چنان به محاق رفته است که دانشهای مرتبط با آن را به علوم غریبه تبدیل کرده است. این حروف برای ما معجم هستند؛ وگرنه حتی الفاظ مهملِ حاصل از آن نیز حکایت از معنایی دارد؛ هرچند مستعمل نمیباشد.
بحث حروف را باید در علوم جَفر و رمل و اسطرلاب دید و از این علوم به آثار حروف، راه یافت. برای یافت آثار یک حرف، باید آن را دور داد. هر کدام از حروف، دارای دور دایره است. همانطور که برای شناسایی یک فرد، از تمام زوایای وی عکس برمیدارند، برای شناخت یک حرف نیز آن را با دیگر حروف همراه میسازند؛ یعنی الف را با دال، و دال را با جیم، و جیم را با باء، و باء را با تاء و … ، دور میدهند که به آن، حروف ارضی میگویند.
دوردادن حروف، هم عدد معینی دارد و هم شکل معینی. از عدد آن در رمل و از شکل آن ـ مانند دوایر و تثلیث و تربیع ـ در اسطرلاب بحث میشود. ترکیب این امور، و همراه ساختن آن با عوالم یا مراکز وحی یا مبادی خلقت و نیز با کواکب و سیارهها، غرایب را برای محبّان آشکار میسازد و به آنان اقتدار انواع طلسمها را میدهد.
به هر روی، این آثار شگرف، از حروف بیمعنا برنمیآید. حروف، بیمعنا نیست و تنها برای افراد ناآگاه، معجم و ناخواناست؛ وگرنه تمامی حروف، عربی (در برابر عجمی) میباشد. هر یک از حروف، هم به تنهایی دارای معنا و نیز آثار خاص خود است و هم به صورت ترکیبی با دیگر حروف و نیز با اعداد، که دوستان دیرینهٔ حروف میباشند و همانند حروف، برای خود عالمی حقیقی و معنایی دارند؛ چنانکه دانش ریاضیات امروز، به پارهای از خواص آن دست یافته است.
حروف «ابجد» را حروف ایجاد، حروف «هوّز» را حروف احاطه و حروف «حطّی» را حروف بیان و «کلّمن» را حروف مکالمه میگویند و قس علی هذا فعلل و تفعلل و دیگر تقسیمات حروف، که در جای خود آمده است. حروف ابجد، یا ابجد صغیر است یا وسیط (متوسط) یا کبیر. همچنین برخی از حروف، عله هستند. «الف» یا اصلی ثابت است یا منقلب. الفِ منقلب، چون از حروف عله است، برای شروع مناسب نمیباشد. این الف، حرفی ناقص بوده و وابسته به واو و یاست و از همزه نیز نمیباشد. همزه، حرفی است که دارای معارض میباشد.
همچنین حروفی که در یک کلمه به کار رفتهاند، با محتوا و معنای آن کلمه، تناسب جدی دارند. برای نمونه در اشتقاق فارسی بحث میشود که چرا «آب» با دو حرف الف و باء برای مایعی که مرکب از اکسیژن و هیدروژن است، گذاشته میشود. «آ» نخستین حرف از حروف الفبا و ریشهٔ آنهاست و «باء» نیز بعد از الف، چنین میباشد. بنابراین آب، دارای دو حرف ریشهای است و خود نیز مادهٔ حیات در طبیعت است که هر جنبندهای به آن زنده است. بهطور کلی هر واژهای که با حرف الف شروع میشود، از کلمات پایه و ریشهای است. همچنین این دو حرف، از حروف نرم هستند و بای آن از حروف بسط است. از این رو، نرمی، اصل در نظام آفرینش ناسوتی است و این حروف از همین باب نیز با آب، تناسب دارد.
اگر کسی آثار و خصوصیات حروف را بشناسد، از اینکه فردی چه حروفی را به استخدام میگیرد، میتواند او را روانشناسی نماید؛ بدون آنکه از وی پرسشی داشته باشد. برای احاطه بر این روانشناسی، باید «آواشناسی» دانست. باطن افراد و خصوصیات روانی آنها، با احاطه بر قواعد این علم دانسته میشود.
آیت الله محمدرضا نکونام
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص
#ادبیات#حساب#هندسه
Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео mp4
-
Информация по загрузке: