حضرت علی برایم دعا کرد با فرشته مخصوص خودم برگشتم💠تجربه گران: خانم رضوانه عرب نظرگاه/ریحانه رشیدی
Автор: Life After Life | زندگی پس از زندگی
Загружено: 2025-09-10
Просмотров: 10605
این قسمت: این چرخ گردون، تجربه گر: تجربه گران: خانم رضوانه عرب نظرگاه/ریحانه رشیدی
زندگی پس از زندگی | فصل پنجم | قسمت سی و یکم
💠💠💠
درباره برنامه زندگی پس از زندگی
«زندگی پس از زندگی» برنامه ای است متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء شبکه چهارسیما برای دقایق عرفانی پیش از افطار. «زندگی پس از زندگی» روایت افرادی است که در تجربه ای نزدیک به مرگ (معادل انگلیسی: Near Death Expeience)، از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشتند. در این برنامه با سفر به نقاط مختلف ایران و جهان ، مخاطبان برنامه، مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران مرگ تقریبی از عالمی دیگر میشوند.
💠💠💠
نور سفیدی از سقف مقبره زیرش را روشن کرده بود و بیرون مقبره آدمهایی که رد میشدند بعضی نورانی ولی بعضی سیاه و زشت بودند و در خیابان هم ماشینهایی که رد میشدند میتوانستم داخلشان را ببینم که برخی سفید و برخی سیاه و تاریک بودند
یک لحظه سرم را چرخاندم که چهار موجود نورانی و زیبا که بال هم داشتند را دیدم که از سقف مقبره میآیند و یکی از آنها که بزرگتر از بقیه بود کنار من آمد و سه تای دیگر هم هرکدام کنار یکی از مقبره های شهدا قرار گرفتند
آن موجود نورانی بالش را زیر پای من قرار داد و به سرعت نور با هم بالا رفتیم که جز آبی آسمان چیزی نمیدیدم تا به جایی رسیدیم که همه جا رنگ سبز بود و آقایی بسیار نورانی که صورتش در نور معلوم نبود به سمت ما آمد و به عربی چند کلمهای گفت که من نفهمیدم سپس دستش را به آسمان بلند کرد و دعایی کرد و سرش را که پایین آورد دیدم روی سرش جای زخم است و چند قطره خون هم چکید
با اشاره همان آقای نورانی، دوباره آن موجودی که بسیار زیبا بود بالش را زیر پای من آورد و در یک لحظه مرا پایین آورد که چشمم را که باز کردم مربی ام را بالای سرم دیدم.
_______________
احساس گرسنگی داشتم و در یک لحظه خودم را در آشپزخانه دیدم اما ناخودآگاه به داخل ماشین لباسشویی کشیده شدم و کمی بعد لباسشویی شروع به چرخش کرد
بیرون ماشین لباسشویی آمدم و از روی اپن آشپزخانه میخواستم آب بردارم اما هر چه سعی کردم نتوانستم و دستم از لیوان رد شد بنابراین کنار جسمم برگشتم و کنارش دراز کشیدم
پدرم را در آشپزخانه میدیدم که پشت میز نهارخوری با لپ تابش مشغول کار است و جالب اینکه آن موقع از جدولی که طراحی میکرد سر در می آوردم
لحظه ای پدرم را از دور نگاه میکردم و لحظهای از فاصله بسیار نزدیک به گونهای که حتی سلولهای صورت و پیشانی اش را هم میتوانستم ببینم و البته از این حالت نگران شده و گفتم خدایا کاش این حالت تمام بشود و یکباره روحم را دیدم که بلند شد و با سرعت وارد جسمم شد و درد زیادی داشت و بعد از آن بود که چشمم باز شد.
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#رضوانه_عرب_نظرگاه
#ریحانه_رشیدی
#مرگ_موقت
#تجربه_مرگ
#تجربه_گر
#روایت_مرگ
#برنامه_ماورایی
#تجربه_زندگی_پس_از_مرگ
💠💠💠
برای دیدن ویدئوهای بیشتر درباره تجربه مرگ کانال ما را سابسکرایب کنید:
/ @life_after_life
Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео mp4
-
Информация по загрузке: