تو سرما و یخبندون به یه پسر پناه دادم فکر میکردم بی پناهه غافل از اینکه اون پسر گمشده ... /
Автор: داستانهای واقعی
Загружено: 2025-12-12
Просмотров: 719
تو سرما و یخبندون به یه پسر پناه دادم فکر میکردم بی پناهه غافل از اینکه اون پسر گمشده ...
خونمون ته یه کوچه باریک بود کوچه ایی که وقتی بارون میومد آب تا دم در کوچه جمع میشد و بچه های محل با دمپایی های پاره توش ورجه وورجه میکردن زندگی تو پایین شهر یه جوری بود که باید یاد میگرفتیم همیشه یه قدم جلوتر از مشکلات و بد بیاری بدوی ولی خب ما یاد گرفته بودیم که باهاش کنار بیایم و ...
#داستان_فارسی
#پادکست_داستان
#داستان
#رمان
#داستان_واقعی
با کسی ازدواج کردم که نمیتونستم صبح تا شب چیکار میکنه • به اصرار پدربزرگم عقد کردم میدونستم دوستم ...
عاشق پسرخالم بودم ولی بابام مخالف ازدواجمون بود • عاشق پسرخالم بودم ولی بخاطرازدواج فامیلی ب...
شوهرم خلبان بود و عاشق هم بودیم • شوهرم خلبان بود وعاشقش بودم یه روز برای پر...
داستان جدید
رمان عاشقانه
پادکست
داستان زندگی
داستان ایرانی
داستان صوتی
داستانهای واقعی فارسی
داستان واقعی جدید
قصه
قصه های واقعی
خواهش میکنم برای حمایت لایک کنید ممنون
Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео mp4
-
Информация по загрузке: