تازه عروس بودم که با شوهرم بحثم شد و مقصرمادرش بود همین اتفاق باعث برملا شدن رازی شد که مادرشوهرم...
Автор: داستانهای واقعی
Загружено: 2025-10-30
Просмотров: 3045
تازه عروس بودم که با شوهرم بحثم شد و مقصرمادرش بود همین اتفاق باعث برملا شدن رازی شد که مادرشوهرم...
عزیزانم به کانال داستانهای واقعی خوش اومدین اینجا هر شب داستان های واقعی شنیدنی و عبرت آموز روایت میشه داستان هایی که با شنیدنش به تجربه هاتون اضافه میشه .شما هم میتونید مثل بقیه مخاطبا برامون از سرگذشت واقعی خودتون بنویسید و ارسال کنید تمام این داستان های ارسالی شما در غالب رمان جالب و شنیدنی برای مخاطبامون به اشتراک گذاشته میشه تا از تجربیات شماا استفاده کنن
#داستان_فارسی
#داستان_واقعی
#داستان
#پادکست
#پادکست_عاشقانه
پدرم رفتگر بود و هیچ کی نزدیکم نمیشد • پدرم رفتگربود وهیچ کی نزدیکم نمیشد اما من ...
خونمون منطقه پایین شهر بود و خواستگار نداشتم • خونمون پایین شهربود وبا وجود قیافه زشتم خو...
کاش هیچ وقت از راز قدیمی آقاجون با خبر نمیشدم • کاشکی هیچ وقت بخاطر کنجکاوی سراغ گنجه قدیم...
داستان صوتی کوتاه
داستان عاشقانه
داستان زندگی
داستان ارسالی
پادکست داستان
رمان عاشقانه
قصه
قصه واقعی
سرگذشت
سرنوشت
ممنون میشم با لایک و کامنت از من حمایت کنید
Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео mp4
-
Информация по загрузке: