نامزد پزشکم سرسفره عقد قالم گذاشت اما مرد روستایی مغازه دار تو روستامون آبروم وخرید وعقدم کرد/
Автор: داستانهای واقعی
Загружено: 2025-11-22
Просмотров: 3915
نامزد پزشکم سرسفره عقد قالم گذاشت اما مرد روستایی مغازه دار تو روستامون آبروم وخرید وعقدم کرد
بعد از قبولی توی دانشگاه رفتم خونه داییم اینا توی تبریز . همونجا بود که عاشق پسرداییم شدم . من حسابداری میخوندم و اون پزشکی .عاشقانه دوسش داشتم اما اون همیشه سرد و سنگین بود اما بالاخره بعد از اتمام دانشگاه اون به اصرار پدرو مادرش اومد خواستگاریم . اما سرسفره عقد اتفاقی افتااد که ...
#داستان_فارسی
#داستان
#رمان
#داستان_زندگی
#پادکست_عاشقانه
مشکلات منو مادرشوهرم • میدونستم زندگی مشترک بالا و پایین داره اما...
مامانم برای ما خیلی تلاش میکرد • مامانم همیشه آخرازهمه میخوابید ظرفا رومیشس...
با قیافه مبدل پسرونه تو کارواش کار میکردم • با قیافه مبدل پسرونه تو کارواش کارمیکردم ح...
داستان ایرانی
پادکست داستان
داستان واقعی
داستان واقعی جدید
داستان عبرت آموز
داستان آموزشی
رمان ارسالی
رمان صوتی
داستان صوتی
داستان کوتاه
ممنون که با لایک و سابسکرایب از من حمایت میکنید
Доступные форматы для скачивания:
Скачать видео mp4
-
Информация по загрузке: